چه تا جی زدی بر سرم زندگی؟............................................. به غیر از مصیبت به جز بندگی؟
یک روزهم اگه دل به شادی گذشت................................... چه شادی که با نامرادی گذشت؟
ندیدم بهاری ، محبت ز یاری........................دلم غرق خون شدعجب روزگاری
نه یک خنده بر لب نه آسودن از تب......... نه چشمم به درمنتظر بوده یکشب
ای زندگی دلگیرم از تو...... غمهات منو دیوونه کرده
هر چی غم و درده تو دنیا...اینجا تو قلبم لونه کرده
دیدی که هیچکی پناهم نبود.......... هیچوقت کسی چشم به راهم نبود
حتی کسی با دل خسته ام.............................. در زندگی تکیه گاهم نبود
ندیدم بهاری محبت ز یاری................................................. دلم غرق خون شد عجب روزگاری
نظرات شما عزیزان:
|